در ابتدا خود را معرفی کنید؟
علیرضا کرمی هستم طلبهای که توفیق دارم در قالب گروه جهادی در خدمت مردم و انقلاب هستم. عضو گروه جهادی راهیتالمهدی در استان البرز.
اردوی جهادی شما معطوف به استان البرز است و یا اینکه به سایر مناطق کشور هم میروید؟
چند سالی است که اردوهای جهادی درون استانی افزایش یافته است و گروه جهادی ما در منطقه اشتهارد منطقهای به نام پلنگآباد را منطقه هدف قرار داده است فعالیت تبلیغی و ترویجی است در حوزه اقتصاد مقاومتی و فرهنگسازی فعال هستیم. ماهیت گروه راهیتالمهدی ترکیبی از طلاب، دانشجویان و دانشآموزان است. یک قرارگاهی را در دوره چند ساله در مناطق پایهریزی و فعالیتش را بر این اساس برنامهریزی و اجرا میکند.
ما ۴ سال در خراسان رضوی اردوی جهادی داشتیم در منطقه صفر مرزی. از آنجا هم به خوزستان رفتیم و بعد از آن هم به استان کهکیلویه و بویراحمد در شهرستان دهدشت اردوی جهادی شهید موسویزاده برپا کردند که این قرارگاه در حوزه فرهنگی و اقتصاد مقاومتی و تولید اقدامات متعددی صورت میدهد.
در منطقه البرز منطقه پلنگآباد را نام بردید این منطقه چه ویژه گی دارد که انتخاب کردید و در حوزه اقتصاد مقاومتی چه فعالیتی داشتهاید؟
استان البرز محرومیتش با خوزستان و یا سایر شهرهای کشور متفاوت است. با تحقیقاتی که انجام دادیم دیدیم که چند منطقه البرز از نظر برخورداری و امکانات از سایر مناطق پایینتر هستند. پلنگآباد نیز از جمله این مناطق بوده است.
این منطقه محرومیت اقتصادی و فرهنگی داشته است. در این منطقه با قرارگاه آبادانی بسیج سازندگی کار مشترکی را شروع کردیم که اعزام مبلغ از جمله وظایف ماست که بیشتر کار فرهنگی است. در اقتصاد مقاومتی از کارهای خرد مانند فرآوری محصول شروع کردیم. آنها کشاورزی دارند که فرآوری نداشت با ایجاد یک سری تعاونیها به سازماندهی و سپس فرآوری محصولات پرداختیم. یا در حوزه نان محلی و لبنیات نیز با ایجاد تعاونی به جمعآوری و سپس بازاریابی پرداخته که درآمد قابل توجهی برای اهالی داشته است.
عسل این منطقه در شهرها به فروش میرسد. تولید جوجه یک روزه از دیگر برنامههای انجام شده در این منطقه است. یک سری هم در ساختار اصلاح تغییر کشت صورت گرفته است که با بهرهگیری از تجربیات در شهرهای دیگر در این منطقه صورت میگیرد. به عنوان نمونه در کهکیلویه و بویراحمد به رغم روند عادی توانستیم به صورت دیم زعفران کشت کنیم که در صورت اجرایی شدن در هر هکتار میتوان ۵ برابر درآمد خانوارها را افزایش داد.
تصوری که در اذهان عمومی است این است که گروهی میروند برای ساخت مسجد و مدرسه و آبراه و در مجموع کارهای عمرانی. قرارگاه شما همچنین فعالیتهایی دارد یا صرفا کارهای دانشبنیان صورت میدهند؟
همه گروههای جهادی شاکلهاش عمرانی است اما در اصل کار عمرانی بخشی از کار است و بخش اصلی کار فرهنگی است. بسیاری از افراد در گروههای جهادی متخصص و کارآزموده هستند چنانکه قرارگاه ما در هر منطقهای که میرود بین ۳ تا ۵ سال آنجا حضور دارد در بخش دانشآموزان استعدادیابی میکند و در صورت نیاز آنها را بورسیه کرده و هزینه تحصیل آنها را میدهد.
حتی داشتهایم در مناطقی که نیازهای خانواده را تامین کردهاند که بچهها بتوانند به تحصیل بپردازند. به هر حال وقتی در روستایی کار عمرانی صورت میدهید مردم نیز پای کار میآیند و این از ویژگیهای اردوهای جهادی است.
یعنی لباس طلبگی را کنار گذاشته و کار عمرانی کردهاید؟
آری همینطور است. گروه ما گروهی است که طلبه زیاد دارد معمولا از صبح تا ساعت ۱۱ در مدارس تدریس میکنند و بعد که مدرسه تعطیل میشود تا بعدازظهر به گروههای عمرانی اضافه شده و مشغول فعالیت سازندگی میشوند. جالب است که بگویم همان دانشآموزان نیز بعد از پایان کلاس به جمع جهادیها میآیند و در آبادانی روستای خود مشارکت میکنند.
چه شد که با گروههای جهادی آشنا شدید به هر حال شما یک طلبه هستید و گفته میشود که مسیر طلبهها کسب علم و کار فرهنگی است و محل سکونت آنها نیز بیشر قم و مشهد و... چگونه شد که به وادی جهاد آمدید؟
ببینید رسالت طلبگی تبلیغ در بدترین شرایط و مکانهاست از گذشته تا به امروز این چنین بوده است شاید ما کمی راحت طلب شدهایم که شهرنشین شدیم. خداوند در سال ۱۳۸۶ لطفی کرد زمانی که به راهیاننور میرفتیم در مسیر خادمی میکردیم در این مسیر افرادی مانند حاج حسین یکتا مسئول راهیاننور را همراه داشتیم. در آن زمان این مسئله مطرح بود که مردمی که در مسیر راهیاننور هستند گلایه داشتند که افرادی با ماشینهای لوکس میآیند برای بازدید منطقه و بعد هم میروند و هیچ اتفاقی نمی افتد.
در آن زمان آقای نعمتی مسئول قرارگاه جهادی و آقای یکتا طرحی را مطرح کردند مبنی بر اینکه در مسیر راهیاننور کارهای جهادی انجام شود. به عنوان اولین گروه ما اعلام آمادگی کردیم در منطقه هویزه در کنار گلزار شهدا روستایی بود که تمام مردان روستا به دست بعثیها به شهادت رسیده بودند. در آن روستا کار عمرانی را آغاز کردیم که شامل ساخت مسجد و خانه بود. این آغاز راه بود که موجب پیوند من با اردوهای جهادی شد. این را بگویم که این اردوهای جهادی تمام زندگی من را تغییر داد و در این سالها من برکات این خدمترسانی را به عینه لمس کردهام.
در کهکیلویه و بویراحمد گفتید از کشت زعفران گفتید. درباره همین زعفران بگوییم که به رغم تولید بالای آن در کشور به دلیل نداشتن بستهبندی مطلوب عملا دستاوردی ندارد و پولش به جیب کشورهای خارجی میرود که زعفران فله از ایران میبرند و بعد بستهبندی کرده و با نام ایران میفروشند. شما در این مناطق که زعفرانکاری صورت میگیرد طرحی داشتهاید برای اینکه بستهبندی مطلوب صورت گیرد؟
یک مصوبهای وجود دارد که براساس آن زعفران به خارج از کشور بالای ۳۰۰ گرم قاچاق قلمداد میشود این یک اتفاق خوب است اما بازهم همان اصل که گفتید وجود دارد و آن اینکه ما به عنوان تولیدکننده استفاده اصلی را از این مصول نمی بریم. یک اتفاقی که در کهکیلویه صورت گرفت فرآوری محصولات بود نه تنها در حوزه زعفران بلکه در عرصه محصولات داروهای گیاهی نیز این روند را داریم. چراکه وقتی فله عرضه میشود سود دارد اما سود فرآوری ان بسیار بالاتر است. یک شرکت تعاونی در حال شکلگیری است که براساس آن لوازم ارایشی و بهداشتی براساس طب اسلامی تهیه میشود و هم در حوزه خوراکی. در کهکیلویه هم مراتع و هم دامهای خوبی دارد که اگر ساماندهی درستی صورت گیرد در تهیه خوراک سالم و بهداشتی و اسلامی میتواند نقش موثری داشته باشد.
در هر منطقهای که وارد مناطق شدید نوع واکنش مردم چگونه بوده است؟
من تا به امروز وارد منطقهای در قالب جهادی نشدهام که انتقادی از مرد م دیده باشم اما در باب عملکرد دولتها چرا وارد مناطق که شدهایم این انتقادها را مطرح کردهاند. مردم در بسیاری از نقاط گروههای جهادی را از خود میدانند. مردم ایران مردمی فوقالعاده خونگرمی هستند. هر جا رفیتم از ما استقبال کردند در حالی که ما به نیت کمک رفته بودیم آنها به کمک ما میآمدند. یادم هست به روستایی مرزی رفته بودم وارد خانهای شدیم که اصرار کردند نهار میهمانشان بمانیم. وقت ورود دیدم که دو غاز در خانه داشت. نهار برای ما آب گوشت درست کرده بود. موقع خارج شدن از خانه دیدم که یکی از غازها را برای ما سر بریده بود. این چنین مردمان خون گرمی داریم و باید قدردان آنها باشیم. واقعیت این است که ما وقتی به اردوی جهادی میرویم به نوعی ما هستیم که به دنبال از بین بردن فقر انسانی خود هستیم. ما نیاز به احساس مردم داریم و این مردم هستند دست محبت به سمت ما دراز میکنند.
از خوزستان گفتید و شرایط آن. مسئولان در قبال این مناطق بیشتر شعار دادهاند آیا در اردوهای جهادی خود طرحهایی برای مقابله با مسئلهای مانند ریزگردها داشتهاید؟
مسئله ریزگردها یک مسئله فراملی است گروه جهادی ما درگیر این مسائل نبوده اما اطلاع دارم که بسیج سازندگی طرحی برای کاشت درخت در خوزستان و مناطق گرد و غبار خیز دارد.
در مناطقی که میروید از نظر مذهبی برای شما اهمیت دارد که شیعه باشد یا سنی؟
گروههای جهادی یکی از وظایفشان این است که به شیعه و سنی کاری ندارند ما در تایبات در مرزهای ایران و افغانستان حضور داشتیم در حدود ۴ سال آنجا بودیم جالب است بگویم که ارتباطی که اکنون بین بچههای جهادی با علمای اهلسنت آن مناطق وجود دارد مثال زدنی است. یکی از پروژههای انجام شده در آن منطقه برای یک خانواده اهلسنت بود که توانستیم ۴۰ راس دام برایشان تهیه کنیم و بعدا اطلاع گرفتم گفتند که چنان موفق بودهاند که دیگر نیازی به کمک کمیته امداد هم ندارند.
واقعا ایران شیعه و سنی ندارد کاملا یک جریان واحد است. ما در یکی از مناطق اهلسنت که رفتیم همان شب اول من را یکی از مولویهای اهلسنت آنجا دعوت کرد. باور نمی کنید این قدر این خانواده به ما محبت کردند انگار ۳۰ سال است که با هم آشنا هستیم. امروز هم همان روابط ادامه دارد.
خاطره خاصی از اردوی جهادی دارید؟
ببینید خاطره بسیار زیاد است. یکی از خاطراتم این است در گروه یک شخصی است که ۷۲ سال سن دارد که استاد معمار است. او وقتی به گروه ما اضافه شد دیدگاه این بود که او با این سن بالا شاید با جوانان به دلیل تفاوت سنی و روحیه دچار مشکل شود. سال ۱۳۹۳ یک مصاحبهای شبکه استانی خوزستان از اردوی جهادی ما انجام داد من به آنها گفتم که با او صحبت کنند اصلا گویا این جمله را خداوند در کلام من قرار داد که اردوی جهادی مانند کربلا میماند که گویا در آن باید از کودک چند ماهه تا پیر مرد ۸۰-۷۰ ساله حضور داشته باشد گویا کربلا در زندگی اردوی جهادی جاری است. این پیر مرد در کنار خودش همسرش، دخترش و نوهاش هم میآیند.
این اقداماتی که انجام میدهید مانع جریان زندگی فردی شما از جمله در حوزه اقتصادی نشده است؟
این سوالی است که ذهن بسیاری را درگیر میکند واقعیت این است که ما در زندگی خود مقوله برکت را فراموش کردهایم. شما وقتی در روستایی کار میکنید و یک پیرزنی که ناامید از همه جا است و تنها خواسته او یک اتاق کوچک است و یا یادم هست در خوزستان که مادر و دختری بودند که تمام خواسته آنها این بود که سقف خانه آنها که چوبی است و گاهی مار دارد، تغییر کند.
بچهها با کمترین هزینه توانستند یک سقف مناسب غیر چوبی برای آنها درست کنند. ببینید وقتی دعای خیر این مادر برای شما هست زندگی با برکت میشود. من به شخصه بارها این برکت را در زندگی خود لمس کرده ام. من برخی مواقع میبینم که خداوند چیزهایی به من داده که اگر خود میخواستم برسم سالها طول میکشید و این همه از برکات اردوی جهادی است. این مقوله برکت در زندگی بچههای جهادی موج میزند. به قول آقای قرائتی که میگفت اگر میخواهید برکت را خوب تبیین کنید برکت این است که گله گوسفند سالی یکبار زیامان دارد آن هم یکی دو قلو و سگ سالی دو بار آن هم هر بار ۷ توله. با توجه به مصرف بالای گوسفند قاعدتا نباید دیگر گله گوسفندی وجود داشته باشد اما میبینیم که گلههای گوسفند بسیاری وجود دارد در حالی که سگها به تعداد معدودی هستند و این همان اصل برکت است که خداوند به زندگیها میدهد.
نکته خاصی دارید بفرمایید؟
به نظر من فرهنگ جهادی یک فرهنگی است که باید در میان تمام انسانها جاری و ساری شود اگر ما بتوانیم طبق گفته رهبری اقتصاد خود را جهادی کنیم، فرهنگ را جهادی داشته باشیم و زندگی جهادی کنیم بسیاری از مشکلات کشور حل میشود. هر جا که این روحیه جهادی وارد شود معضلات کشور نیز برطرف خواهد شد. اگر بخواهیم مشکلات کشور را حل کنیم با این بروکراسی اداری نمی شود و این فرهنگ جهادی است که باید وارد میدان شود.
گفتوگو: قاسم غفوری - مائده شیرپور